همگام دانش آموزی



موضوع: ناخن

ناخن یکی از اعضای بدن انسان است که روی انگشت های دست و پا شکل می گیرد که تغذیه ی عمده ی آن از بدن از طریق ویتامین و کلسیم می باشد.

همان طور که در مقدمه انشا گفته شد ناخن یکی از اعضای بدن انسان است که روی انگشت قرار می گیرد و انگشتان توسط ناخن اجسام و وسیله ها را می توانند جابه جا کنند و از آنجایی که در سلول به سلول بدن ما تدبیر و تفکر شده،  ناخن نیز عضوی است که در صورت نبودن آن کار و استفاده از انگشت سخت و یا غیرممکن می شود. اما  همواره باید از ناخن های خود مراقب کنیم و نظافت لازم را انجام دهیم. زیرا انگشت و ناخن اعضایی هستند که مستقیما با دهان ارتباط دارند و هنگام خوردن غذا همه ی میکروب های روی دست و زیر ناخن ها همراه غذا وارد بدن ما می شود 

. بسیاری از بیماری ها از طریق ناخن وارد بدن می شود. بنابراین نظافت لازم  باید انجام شود و هفتگی ناخن ها گرفته شود و قبل از خوردن غذا نیز خوب دست ها شسته شود. ناخن علاوه بر این کاربرد موجب زیبایی انگشتان دست می شود و این امر نشان دهنده دقت بسیار ریزبین پروردگار می باشد. بنابراین برای داشتن ناخنی بهتر و زیباتر باید علاوه بر نظافت از شیر و لبینات استفاده کنیم.


بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

حکایت:

فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود. از قلعه، سنگی بر سرش زدند و بشکستند. برنجید و گفت:عجب بد مردمانی هستند، سپری به این بزرگی را نمی بینند که سنگ بر سر می زنند».

بازنویسی:

مرد جنگجویی با زره ایی پولادین و سپری محکم به میدان جنگ رفته بود در حالی که زیر سپر خود پنهان شده بود و گام به گام به قلعه نزدیک می شد از بالای قلعه سنگی پرتاب شد و سنگ دقیقا بر سر مرد جنگجو فرود آمد. سر مرد جنگجو شکست و خون فواره زد در حالی که ناراحت و مغموم شده بود بازگشت و به سپاهیان خودی دوباره ملحق شد… هم رزمان زمانی که سرشکسته و سرافتاده و حال زارش را دیدند از او پرسیدند چه شده؟ چه بر سرت آمده که اینگونه آشفته حالی؟ مرد جنگجو گفت: نالانم از این مردمانی که سپر به این بزرگی در دستان من نمی بینند که سنگ بر سر من زدند.


موضوع:عینک

یکی از نعمت های بی شمار خداوند دو چشم بینا است تاباان جهان زیبا و رنگارنگ و همه ی  نعمت های خداوند را با چشم ببینیم تاکه شکرگذار باشیم.امادرمیان این همه ادم ،بعضی هاازاین نعمت بی بهره یا کم بهره هستند.یعنی چشمانشان یا به مرور زمان یا از روز تولد و مادرزادی کم سو یا ضعیف هستند و یکی از راه حل های این مشکل عینک است،تا باان جهان و دنیارا شفاف تر ببینیم.

عینک تشکیل شده از دو عدسی باشماره گذاری های مختلف برای ضریب بینایی چشم های مختلف و قاب ها با طرح ها و رنگ های مختلف برای سلیقه های متفاوت که پشت ویترین های مغازه ها بادستور پزشک بینایی گذاشته می شود تا متقاضی ،عینک مورد علاقه ی و مناسب فرم صورت خود راانتخاب کند و مورد استفاده قرار دهد.

دراین میان بعضی از دانش اموزان در مدرسه

،کسی از دوستانشان را می بینند که عینک برچشم دارند

،شروع به تمسخر و شیطنت می کنند و باحرف های ناخوشایند دل دوست خود را می شکانند درحالی که این کار بسیار ناپسند می باشد.زیرا که عینک اشکال یاایرادی ندارد.بلکه وسیله ایی برای درمان و بهبودی بیماری فرد تجویز می شود.مانند مریضی که به دکتر مراجعه می کند و دکتر باقرص و امپول ان را دوا و مداوا می کند.بنابراین مانباید بادوستانمان که عینک می زنند باتمسخر و بذله گویی رفتار کنیم

.بلکه باید مانند دوستی مهربان برای مداوای ضعف بینایی ان تلاش کنیم و ان را برای زدن عینک تشویق کنیم تا هرچه زودتر مشکل دوست مابرطرف شودو ان نیز مانند ما بدون هیچ پوشش یا عینکی دنیا را ببیند.


 

موضوع: کفش

از نیاکان ما تا امروز همیشه کفش وسیله ایی برای راحتی پا و محافظت از پا در برابر اجسام خارجی بوده و تاکنون نیز از نقش پر رنگی در زندگی ما بهرمند است.

همان طور که گفته شد کفش نقش حفاظتی پا را در برابر اجسام خارجی برعهده دارد. در زمان قدیم کفش ها ترکیب متفاوتی از آنچه که امروزه ما استفاده می کنیم داشته اند، کفش ها به صورت گیوه در رنگ های زیبا و سنتی بافته و دوخته با دست می شدند. اما امروزه تنوع در جنس و مدل و طرح در کفش بسیار زیاد است و مردم متناسب با امکان مورد نظر خود کفش مخصوص همان موقعیت را می پوشند. مانند پوتین در برف و باران، کفش های پاشنه بلند مخصوص خانم ها برای مجالس و عروسی ها

. کتونی ها مخصوص ورزش و کفش های اسپرت مخصوص مکان های معمولی و پر رفت و آمد. همه ی این گزینه ها برای راحتی و رفاه مردم ساخته شده تا مردم از آنچه که پا می کنند لذّت و راحتی لازم را به دنبال داشته باشند. مردم نیز باید این قانون ر

ا رعایت کنند و متناسب با امکان مورد نظر کفش بپوشند. مثلا نمی توان برای مجالس عروسی کتونی پوشید.

از همه ی این ها گذر کنیم باید به این نکته توجه کنیم که نمی توان روزی را بدون کفش تصور کرد زیرا به قول معروف پا قلب دوم انسان به حساب می آید. بنابراین باید از قلب دوممان محافظت لازم را داشته باشیم.


بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

متن حکایت:

شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)

بازنویسی حکایت:

 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های سقف، ذکر خداوند می کند. مرد مستاجر گفت: درست است اما من می ترسم که این ذکر به سجده برسد

. جمله آخر این منظور را به دنبال دارد که این پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرود آمدن سقف بر زمین خاتمه می یابد.


حکایت:

شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت».

بازنویسی:

شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای مبلغی بسیار ناچیز) اما بعد از مدتی که شتر خود را پیدا کرد از قسم و قول و قرار خود پشیمان شد. کمی فکر کرد و نقشه ایی کشید. اینگونه که گربه ایی را در گردن شتر آویخت و فریاد زد که چه کسی این را می خرد؟! شتر را به یک درم می فروشم و گربه ای را به صد درم! اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود گفت: این شتر ارزان است اما اگر گربه ای به گردن آن آویخته نبود.


ضرب المثل: "بار کج به منزل نمی رسد" 

بازآفرینی

در زمان های قدیم پسر جوان و بازیگوشی در روستا زندگی می کرد که از قضا دستش کج بود و ی می کرد و سر اطراففیان خود کلاه می گذاشت اما هر چه قدر ی می کرد و حق دیگران را میخورد نه خانه خوبی داشت و نه غذای درست حسابی برای خوردن داشت. او همیشه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت. روزی کیسه ای زر و سکه یده بود و از دست سربازان در حال فرار بود. بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی از دست سربازان گوشه ای دنج ایستاد تا نفسی تازه کند و دوباره فرار کند و وقتی دست در جیب خود کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت کیسه در جیبش نبود. پیرمردی که در گوشه همان دیوار و نظاره گر رفتار پسر جوان بود گفت:ای جوان! بار کج به منزل نمی رسد.


موضوع: ایران


انشا شماره 1

مقدمه: کشور ما ایران با وسعتی بسیار زیاد،شهر های متعدد،مردمی مهمان نواز و مهربان و با آداب و رسوم مختلفی در کره زمین می درخشد.

تنه انشا: در ایران آداب و رسومی از شهر های مختلف به چشم می خورد که یکی از این آداب طریقه لباس پوشیدن محلی هر استان است که از زمان های قدیم از نیاکانشان به آنها رسیده است و ما از مدل لباس آنها می توانیم تشخیص دهیم که اهل کدام استان هستند.بیشتر این لباس ها به دست بومیان همان منطقه تولید می شوند.این لباس ها با دستگاه های ساده خانگی و از الیاف طبیعی درست می شود و در همان منطقه مصرف می شوند.این لباس ها مدل های مختلفی دارند که هر کدام در فصل های خاصی مورد استفاده قرار می گیرد،مثلا در زمستان از لباس های پشمی و ضخیم و کلاه های نمدی استفاده می شود و در تابستان از لباس های پنبه ای و نخی که همه آنها از پشم و پوست حیوانات و گیاهان ساخته می شوند.

نتیجه گیری: مردم ایران مردمی مستقل و خودکفا هستند و با کمک کردن به یکدیگر زندگی می کنند و از حاصل دسترنج خود استفاده می کنند.

انشا شماره 2

مقدمه: وطن هرکس مانند شناسنامه ایی است که همراه او همه جای جهان همراه با اسم و فامیل او حک شده و دنباله ی روی او است. به گونه ایی که آن فرد را با نام کشور و زدگاهه ش می شناسند. ما مردم ایران نیز با نام ایران و ایرانی شناخته و نام برده می شویم.

تنه انشا: ما همگی ایرانی هستیم و خون و غیرت ایرانی در رگ و ریشه ی ما وجود دارد و تشکیل دهنده ی ذات و شخصیت ما می باشد. ما مردم ایرانی هستیم که به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم زیرا که تنها در کشورمان که زبان اصلی آن فارسی است زیر این سقف بزرگ آسمان با انواع و اقسام لهجه ها و گویش ها و دین، مذهب با صلح و آرامش زندگی می کنیم و گام به گام همراه یکدیگر ودست در دست هم پله های پیشرفت و ترقی را طی می کنیم به امید فردایی بهتر و آینده ایی درخشان تر. ما مردمی هستیم که با وجود۳۲ استان و چند صد روستا با انواع گویش های ترکی،کردی

، لری، مشهدی، بلوچ، عرب،گیلک و تالش و… همچنین با دین های مختلف مانند مسیحی، زرتشتی و اسلام(شیعه و سنی) در کنار یکدیگر زندگی می کنیم. کشور عزیزمان ایران دارای فرهنگی غنی و پرارزش است که با یادآوری آن غرور هر ایرانی به اوج عرش خود می رسد و هر لحظه به ایرانی بودن خود افتخار می کنند. ایران دارای مکان های زیارتی و سیاحتی زیادی است که سالانه بسیاری از مسافران را از جای جای جهان به سمت خود می کشاند. مثل شهر زیارتی مشهد یا قم و شهرهای سیاحتی و گردشگری اصفهان 

، شیراز، گیلان، مازندران و… که نام بردن تک تک آن ها و ذکر مکان های دیدنی و تاریخچه ی آن ها طوماری بلند بالا می خواهد. زیرا هر چه بگوییم کم گفته ایم چون بسیار مکان های زیبا و دیدنی دارد که دلمان نمی آید جایی را از قلم بیندازیم. ایران من یعنی جایی که در آن به دنیا آمده ام و رشد کرده ام و با تمام وجود خود سعی می کنم به عنوان یکی از اعضای بزرگ خانواده ی ایرانی نقشی در پیشرفت و اثربخشی مثبت داشته باشم و در این خاک با تمام افتخار خود چشم ببندم و در خاک خود ابدی شوم.


نتیجه گیری: سرزمین و وطن هر انسانی هویت و ملیت اوست،  به این معنا که هر کار زشت یا خوبی انجام دهد نام کشورش نیز همراه اوست و چه خوب که همیشه با افتخار از کشور خود نامی نیک و یادی گرانقدر به جای بگذاریم.



موضوع:عینک

یکی از نعمت های بی شمار خداوند دو چشم بینا است تاباان جهان زیبا و رنگارنگ و همه ی  نعمت های خداوند را با چشم ببینیم تاکه شکرگذار باشیم.امادرمیان این همه ادم ،بعضی هاازاین نعمت بی بهره یا کم بهره هستند.یعنی چشمانشان یا به مرور زمان یا از روز تولد و مادرزادی کم سو یا ضعیف هستند و یکی از راه حل های این مشکل عینک است،تا باان جهان و دنیارا شفاف تر ببینیم.

عینک تشکیل شده از دو عدسی باشماره گذاری های مختلف برای ضریب بینایی چشم های مختلف و قاب ها با طرح ها و رنگ های مختلف برای سلیقه های متفاوت که پشت ویترین های مغازه ها بادستور پزشک بینایی گذاشته می شود تا متقاضی ،عینک مورد علاقه ی و مناسب فرم صورت خود راانتخاب کند و مورد استفاده قرار دهد.

دراین میان بعضی از دانش اموزان در مدرسه

،کسی از دوستانشان را می بینند که عینک برچشم دارند

،شروع به تمسخر و شیطنت می کنند و باحرف های ناخوشایند دل دوست خود را می شکانند درحالی که این کار بسیار ناپسند می باشد.زیرا که عینک اشکال یاایرادی ندارد.بلکه وسیله ایی برای درمان و بهبودی بیماری فرد تجویز می شود.مانند مریضی که به دکتر مراجعه می کند و دکتر باقرص و امپول ان را دوا و مداوا می کند.بنابراین مانباید بادوستانمان که عینک می زنند باتمسخر و بذله گویی رفتار کنیم

.بلکه باید مانند دوستی مهربان برای مداوای ضعف بینایی ان تلاش کنیم و ان را برای زدن عینک تشویق کنیم تا هرچه زودتر مشکل دوست مابرطرف شودو ان نیز مانند ما بدون هیچ پوشش یا عینکی دنیا را ببیند.


بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

متن حکایت:

شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)

بازنویسی حکایت:

 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های سقف، ذکر خداوند می کند. مرد مستاجر گفت: درست است اما من می ترسم که این ذکر به سجده برسد

. جمله آخر این منظور را به دنبال دارد که این پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرود آمدن سقف بر زمین خاتمه می یابد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها